حافظ

ساخت وبلاگ
یکی از مشکلات دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه پیام نور عدم توانایی برای مشاهده نمرات و دیگر امکانات این سایت است که از این به بعد میتوانید به راحتی از این مشکل عبور کنید و به وسیله ی موبایل خود به راحتی نمرات خود را مشاهده کنید برای انجام این کا حافظ...ادامه مطلب
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:37

* آنان‌ که ز پیش رفته‌اند ای ساقی
در خاکِ غرور خفته‌اند ای ساقی
رو باده خور و حقیقت از من بشنو
باد است هر آن‌چه گفته‌اند ای ساقی

حافظ...
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:39

از خون دل نوشتم نزديک دوست نامه
اني رايت دهرا من هجرک القيامه
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه
هر چند کآزمودم از وي نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا
في بعدها عذاب في قربها السلامه
گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم
و الله ما راينا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامي به جان شيرين
حتي يذوق منه کاسا من الکرامه حافظ...
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:39

نقل است که احمد سلمی گفت: به نزدیک ذوالنون شدم. طشتی زرین دیدم، در پیش او نهاده، و گرد بر گرد او بویهای خوش از مشک و عبیر. مرا گفت: تویی که به نزدیک ملوک شوی در حال بسط؟من از آن بترسیدم و باز پس آمدم. پس یک درم به من داد تا به بلخ از آن یک درم نفقه می‌کردم.نقل است که مریدی بود. ذوالنون را چهل چهله بداشت، و چهل موقف بایستاد، و چهل سال خواب شب درباقی کرد، و چهل سال به پاسبانی حجرة دل نشست. روزی به نزدیک ذالنون آمد. گفت: چنین کردم و چنین! با این همه رنج دوست با ما هیچ سخن نمی‌گوید. نظری به ما نمی‌کند، و به هیچم برنمی گیرد، و هیچ از عالم غیب مکشوف نمی‌شود،، و این همه که می‌گویم خود را ستایش نمی‌کنم. شرح حال می‌دهم، که این بیچارگی که در وسع من بود به جای آوردم، واز حق شکایت نمی‌کنم. شرح حال می‌دهم، که همه جان ودل در خدمت او دارم. اما غم بی دولتی خویش می‌گویم. و حکایت بدبختی خویش می‌کنم، و نه از آن می‌گویم که دلم از طاعت کردن بگرفت، لکن می‌ترسم که اگر عمری مانده است آن باقی همچنین خواهد بود، و من عمری حلقه به امیدی می‌زدم که آوازی نشنوده ام. صبر برین بر من سخت می‌آید. اکنون تو طبیب غمگنانی و معالج دانایانی. بیچارگی مرا تدبیر کن. ذالنون گفت: برو و امشب سیر بخور، و نماز خفتن مکن، و همه شب بخسب، تا باشد که دوست اگر به لطف ننماید به عتاب بنماید. اگر به رحمت در تو نظری نمی‌کند به عنف در تو نظ حافظ...ادامه مطلب
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:39

پریسکه قالب جدید شعر کوتاهی است که در مورخه ۱۸/۸/۱۳۹۱ به شماره ثبت ۵۸۷۱ توسط وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است. معنی لغوی پریسکه ، جرقه آتش است که در پارسی میانه مورد استفاده قرار می گرفته است. تعریف: شعر پریسکه با تصویر سازی ، ایهام ، کنایه ، ایما و اشاره ، سعی دارد داستان و مفهوم را  با کمی در ذهن خواننده شعله ور نماید مشخصات پریسکه ۱-  حداکثر در ۴ بند،  فصل یا مصرع است توضیح :  هر جا جمله به ساکن یا مکث رسید به فصل بعد می رود  و جمع فصل ها از ۴ تجاوز نمی کند ۲- موجز است توضیح :  کلمات و افعال اضافی و تکراری در آن وجود ندارد و با حداقل کلمات و افعال سروده می شود ۳- ساده است توضیح :  در پریسکه  از کلمات و جملاتی که برای عموم قابل درک نیست استفاده نمی شود  بلکه از ساده ترین کلمات و جملات استفاده می شود ۴- بر اساس منطق است توضیح :  مفهوم این شعر بر اساس موارد منطقی توجیه و بیان می شود . و شعر از رویداد ها و اتفاقات منطقی و ملموس به مفهوم یا احساس می رسد ۵-  دارای ارتباط عمودی در فصل ها است توضیح :  همه فصل ها یا بندها در کل یک معنی و مفهوم را می رسانند  و از پراکنده گویی در هر مصرع به طوری که یک فصل ارتباطی با فصلهای دیگر نداشته باشد و معنی دیگری بدهد جلوگیری میشود .نقاط وصل  بین بندها  کلماتِ داخل فصلها هستند که  باید باهم نسبت منطقی داشته ب حافظ...ادامه مطلب
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:39

  ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﺎﻧﺪﻩ آﻥ ﺷﺐ که ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺧ‌ﻮﺷﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ؟ﮔﻔﺘﻢ که ﺑﺨﻮﺭ ﺍﯾﻨﺮﺍ ﺳﺮﺥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ آﺏ ﺍﺳﺖﺍﯾﻦ ﺳﯿﺐ ﺧﻮﺩﻡ ﭼﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﺷﺖ آﻣﺪ ﺧﻨﺪﻩ به ﻟﺒﺖ آﻣﺪﮔﻔﺘﯽ که ﺑﮑﻦ ﺣﺎﻻ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎﺩﺵ ﻫﻤﮕﯽ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡﺗﻮ ﺩﺭﺱ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﻣﻦ ﮔﻮﺵ به ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻭ تو ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻔﺘﻢ که ﺑﺪﻩ، ﺩﺍﺩﯼﻭآﻧﮕﺎﻩ ﻓﺸﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﺴﺘﻢﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺁﺏ آمد و ﺭﻭﯾﺖ ﺭﯾﺨﺖﻓﻨﺠﺎﻥ ﭼﭙﻪ ﺷﺪ ﯾﮏ ﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ آﻭﺭﺩﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﮕﯽ ﺳﯿﺨﺶﺗﺎ ﺑﻬﺮ ﺗﻮ ﺑرچینم ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﺗﺒﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﺴﭙﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﯼ ﺍﯼ ﻭﺍﯼﮔﻔﺘﯽ که ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﺭ ﭼﻮﻥ ﭘﺮﺩﻩ به ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﯼ ﺩﺭ ﺩﻡﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﻫﺴﺖ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﭼﺮﺍﻍ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ که ﺑﺮﻭ آﻧﻮﺭ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺑﮑﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ آﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﮐﯿﻦ ﻧﻮﺭ ﺩﻫﺪ ﺁﺯﺍﺭ آن شب، ﺷﺐ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩﻫﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﯽ ﺩﺍﺩﯼﻣﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ،ﺗﻮ ﻋﺸﻖ به ﺍﯾﻦ ﺩلدار حافظ...ادامه مطلب
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:39

از خون دل نوشتم نزديک دوست نامه
اني رايت دهرا من هجرک القيامه
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه
هر چند کآزمودم از وي نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا
في بعدها عذاب في قربها السلامه
گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم
و الله ما راينا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامي به جان شيرين
حتي يذوق منه کاسا من الکرامه حافظ...
ما را در سایت حافظ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahrameasrar123 بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 12:56